همانطور که معنی کلمه مجسمه را می دانیم معنی کلمه شکل را نیز درک می کنیم ولی باز هم کمی بیشتر درباره این واژه پر اهمیت صحبت می کنیم . شکل ، به محدوده مادی و هندسی یک جسم اتلاق می شود ، یعنی تمامیت سطح خارجی یک شیء ، شکل آن را می سازد ولی از نگاه وسواسی یک مجسمه ساز این تعریف کافی نیست . چرا که از نظر او شکل معانی گسترده تری دارد بیایید کمی ظریفتر و دقیقتر فرمهای یک مجسمه رو مطالعه کنیم .
یک سوال از خودتون بپرسید ؟
چرا یک شیء توخالی مثل یک جعبه مقوایی و یا یک توپ پلاستیکی و یا یک بادکنک ، حتی اگر ظاهرشان با تکنیک های رنگ آمیزی بسیار طبیعی مثل سنگ یا گوی فلزی را هم داشته باشند سبک و تو خالی درک می شوند و حس ما نسبت به آنها تهی بودن و سبک بودن را درک می کند ؟
و در مقابل چرا وقتی که یک گوی فلزی تو پر را قبل از اینکه به دست بگیریم و وزن آن را تجربه کنیم حس سنگینی و تراکم آن به ما انتقال پیدا می کند ؟
وقتی یک ورق مقوایی را بصورت یک استوانه شکل می دهیم و آن را با یک لوله ریخته گری شده فلزی مقایسه می کنیم حس توخالی یا تو پر بودن و سبکی و سنگینی هردو را درک می کنیم .
پاسخ این سوالات در نوع شکل اجسام است که مجسمه سازان شکلهای فرم یافته در یک مجسمه را با دسته بندی ساده ای از هم تفکیک می کنند.
- شکل های خوب
- شکل های بد
- شکل های اصلی
- شکلهای بی اساس و تو خالی
شکل های اصلی و خوب ، اساس و پایه هر مجسمه ای را تشکیل می دهند و حتی قبل از اجرای جزییات ، تمامیت موضوع را به نمایش می گذارند .خصوصیت یک شکل خوب را می توانید در اجسام طبیعی اطرفتان و یا در جانداران محیط زندگیتان ملاحظه کنید.
یک نیروی درونی نامرئی که از درون اشکال خوب به بیرون فشار وارد می کند ، مثل سیب رسیده ای که محتویات درونش با فشاری که به پوست آن وارد می کند تازگی و سرزندگی سیب را فریاد می زند حال آنکه یک سیب پلاسیده و چروکیده حس ماندگی و پیری و فرسودگی را به ما القا می کند ودر هر دو حالت روند طبیعی و حقیقت سیب آشکارمی شود ، چه رسیدگی و تازگی و چه پیری وفرسودگی چرا که طبیعی است .
بنابراین با الگو قرار دادن اشکال موجود در طبیعت ونزدیکی هر چه بیشتر به فرم های طبیعی در ساخت یک شکل خوب موفق تر عمل خواهیم کرد .
شکل های بد و بی هویت ، درهم ریخته و ناموزون و بدون آهنگ هستند مثل حجم بی نمک و نامفهومی که پوسته ای رویش کشیده شده و قصد دارد نقش بازی کند ولی هر بیننده ای هویت واقعیش را درک می کند .
بسیاری از مجسمه های باستانی که در موزه ها نگه داری می شوند بر اثر مرور زمان و عوامل مختلف تخریب شده اند ، به عنوان مثال چشم و بینی و اجزاء صورت به کلی نابود شده ولی همچنان زیبایی و اصالت خود را حفظ کرده اند . و غالبا نه بخاطر جنس آثار بلکه بخاطر ارزش هنری خلق شده در موزه ها از آنها نگهداری می شود .
خلاصه کلام …
هیچ متد یا روشی برای خلق یک شکل خوب و اصیل که بتوان آن را روی کاغذ پیاده سازی کرد یا بصورت یک فوت کوزه گری به کسی یاد داد وجود ندارد این کار فقط با انجام تمرین و بطور عملی باید تجربه و درک شود تئوری شکل خوب را باید حس کرد و این میسر نیست جز با نگاه به آثار فاخر و ارزشمند و تمرین عملی و خلق احجام مشابه آنها با رویکرد خلاقیت و نوآوری و صد البته نه کپی کاری…